امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Time Bomb

ˈtaɪmˈbɑːm ˈtaɪmbɒm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

collocation
بمب ساعتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد time bomb

  1. noun bomb with a timer
    Synonyms: infernal machine, powder keg, time fuse

ارجاع به لغت time bomb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «time bomb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/time bomb

لغات نزدیک time bomb

پیشنهاد بهبود معانی